حضور خودجوش مردم مقابل سفارت پاکستان به جهت اعتراض به گروگانگیری مرزبانان ایرانی توسط گروه جیش العدل، با ورود نیروهای امنیتی و ضرب و شتم معترضین به اسارت سربازان سرزمینشان همراه شد.
به گروگان گرفته شدن سربازان مرزبان ایرانی توسط گروهک جیش العدل، ازجمله اخبار تاسف باری بود که ایران را در آستانه ی نوروز، تحت تاثیر قرار داد، تاسفی که با خبر اعدام یکی از گروگان ها در اولین روزهای نوروز دوچندان شد.
مردم ایران در پی ناامیدی از تلاش جمهوری اسلامی مبنی بر آزادی مرزبانانش و پس از آگاهی از همه ی تبلیغات کذب و دروغ در پس رایزنی جهت آزادی آنان، خود دست به کار شده تا با تجمع اعتراضی مقابل کنسولگری پاکستان، خواستار ورود دولت پاکستان به ماجرا شده، توجه جوامع بین المللی حقوق بشری را به خود جلب کرده و به این طریق کورسوی امیدی برای مرزبانان ایرانی جستجو کنند اما در کمال ناباوری شاهد آن بودیم که نیروهای امنیتی یا همان سربازان گمنام امام زمان در عین بی شرافتی، رفتاری خشونت آمیز با مردمی داشتند که فقط آزادی سربازان کشورشان را خواستار بودند! و در نهایت آنکه تجمع اعتراضی و خودجوش مردم مقابل سفارت پاکستان پاداشی به جز باتوم، گاز اشک آور و رعب و وحشت نداشت!
این به آن معنی است که در واقع جمهوری اسلامی نیازی به آزاد سازی مرزبانان نداشت!!!
اصلا چه دلیلی دارد دیپلمات های جمهوری اسلامی وقت خود را صرف تبادل گروگان های سرباز کنند؟ مگر این سربازان چه خدماتی به جمهوری اسلامی داده بودند که حالا انتظار تلاش های دیپلماتیک دولت بابت آزادی خود را دارند؟
آنها نه برای حکومت جاسوسی کرده بودند! نه عرضه ی آدم کشی در دیگر کشورها را داشتند و نه حتی لایق آن بودند که باتومشان در خدمت ولایت بر تن ملت بنشیند!! آنها یک مشت سرباز بی کفایت بودند که حتی نمی دانستند استقرار استراتژیکی شان، بدترین شکل ممکن استقرار است.
از سویی دیگر جمهوری اسلامی هم در حد توانش تلاش و رایزنی خود را برای آزادی سربازان انجام داد، منتها سرکرده ی جنایت کار جیش العدل شعور نداشت تا وقتی هنرمند محبوب ایرانی، از برنامه ی پر بیننده ی ۹ ۰ تقاضای آزادی مرزبانان را کرد، به احترام نقش های ارزنده ی پرستویی در کتاب قانون یا آژانس شیشه ای، سربازان را آزاد کند. او نمی فهمید که باید به حرمت نیش زنبور رضا کیانیان و رضا عطاران، مرزبانان بی گناه را به خانه بفرستد. حالا این وسط گناه مسوولان خادم جمهوری اسلامی چیست؟! اصلا وقتی سرکرده ی جیش العدل زبان آدمیزاد نمی فهمد، به جمهوری اسلامی چه؟!؟
دولت تدبیر و امید چه گناهی کرده که این سربازان بدون هیچ کارنامه ای در جنایت و آدم کشی اسیر دشمن شده اند؟! واقعا این هم تقصیر حکومت است؟ اگر آنها حداقل چند جنایت علیه بشریت، جاسوسی در کشورهای بیگانه یا حداقل حضوری پررنگ در سرکوب و ضرب و شتم مردم کوچه و خیابان داشتند، شاید امیدی به آزادی شان بود و چه بسا همین حالا مثل مزدوران سپاه که به اسارت ارتش آزاد سوریه درآمده بودند، بر سر سفره ی هفت سین خانه هایشان نشسته بودند.
آیا این زیاده خواهی ملت ایران نیست که بدون هیچ کارنامه ی جرم و جنایتی به دنبال آزادی و بازپس گیری مرزبانان است؟!؟ آیا خود کرده را تدبیری هست؟ چرا همه ی تقصیر ها را به گردن جمهوری اسلامی می اندازیم؟!؟
مگر همین چند روز پیش حکومت با تبادل تعدادی از اعضای سپاه پاسداران و اعطای پوئن های ویژه یا بطور صریح تر باج های بسیار به ارتش آزاد سوریه، زمینه ی بازگشت سربازان بازنشسته ی امام زمان به میهن را فراهم نکرد؟ مگر حکومت ولایت فقیه، پاداش آدمکشی و جنایت حتی در کشوری دیگر را بی پاسخ می گذارد؟ این همان عزم ملی در فرهنگ و مدیریت جهادی است دیگر!! مدیریت جهادی یعنی آنکه جهاد کنیم تا فرهنگ آدم کشی زنده بماند، مزدوران آدم کش سپاه را آزاد کنیم تا شاید در ماموریتی تازه به جان مردمان دیگری بیفتند و دمار از روزگار بی فرهنگشان درآورند، نه اینکه مشتی سرباز را که حتی در شهر نبودند تا حداقل یک گلوله ی گاز اشک آور ناقابل را به چشم شهروندان فرو کنند…
شرم بر شما بی شرفان باد که اینچنین کمر به نابودی ایران و ایرانی بسته اید، نفرین بر شما که هر روز جنایت های بشری تان ابعاد تازه تری به خود می گیرد و هر روز در پس حراج ثروت ملت بدشگون ایران و باج دادن به قدرت های جهانی، به عمر منحوس خود اضافه می کنید، اما به یاد داشته باشید که یقینا آنطور نماند و اینطور نیز نخواهد ماند، دیروز ندا و سهراب را کشتید، امروز جمشید دانایی فر سرباز مرزبان را کشتید و فردا هم دیگر جوانان سرزمین مرا می کشید اما وای بر روزی که از اریکه به زیر کشیده شوید، آن روز تاوانی خواهیم گرفت به وسعت حقارتتان، آن روز دیر نیست، تیرک های تهران انتظارتان را می کشد…
مردم ایران در پی ناامیدی از تلاش جمهوری اسلامی مبنی بر آزادی مرزبانانش و پس از آگاهی از همه ی تبلیغات کذب و دروغ در پس رایزنی جهت آزادی آنان، خود دست به کار شده تا با تجمع اعتراضی مقابل کنسولگری پاکستان، خواستار ورود دولت پاکستان به ماجرا شده، توجه جوامع بین المللی حقوق بشری را به خود جلب کرده و به این طریق کورسوی امیدی برای مرزبانان ایرانی جستجو کنند اما در کمال ناباوری شاهد آن بودیم که نیروهای امنیتی یا همان سربازان گمنام امام زمان در عین بی شرافتی، رفتاری خشونت آمیز با مردمی داشتند که فقط آزادی سربازان کشورشان را خواستار بودند! و در نهایت آنکه تجمع اعتراضی و خودجوش مردم مقابل سفارت پاکستان پاداشی به جز باتوم، گاز اشک آور و رعب و وحشت نداشت!
این به آن معنی است که در واقع جمهوری اسلامی نیازی به آزاد سازی مرزبانان نداشت!!!
اصلا چه دلیلی دارد دیپلمات های جمهوری اسلامی وقت خود را صرف تبادل گروگان های سرباز کنند؟ مگر این سربازان چه خدماتی به جمهوری اسلامی داده بودند که حالا انتظار تلاش های دیپلماتیک دولت بابت آزادی خود را دارند؟
آنها نه برای حکومت جاسوسی کرده بودند! نه عرضه ی آدم کشی در دیگر کشورها را داشتند و نه حتی لایق آن بودند که باتومشان در خدمت ولایت بر تن ملت بنشیند!! آنها یک مشت سرباز بی کفایت بودند که حتی نمی دانستند استقرار استراتژیکی شان، بدترین شکل ممکن استقرار است.
از سویی دیگر جمهوری اسلامی هم در حد توانش تلاش و رایزنی خود را برای آزادی سربازان انجام داد، منتها سرکرده ی جنایت کار جیش العدل شعور نداشت تا وقتی هنرمند محبوب ایرانی، از برنامه ی پر بیننده ی ۹ ۰ تقاضای آزادی مرزبانان را کرد، به احترام نقش های ارزنده ی پرستویی در کتاب قانون یا آژانس شیشه ای، سربازان را آزاد کند. او نمی فهمید که باید به حرمت نیش زنبور رضا کیانیان و رضا عطاران، مرزبانان بی گناه را به خانه بفرستد. حالا این وسط گناه مسوولان خادم جمهوری اسلامی چیست؟! اصلا وقتی سرکرده ی جیش العدل زبان آدمیزاد نمی فهمد، به جمهوری اسلامی چه؟!؟
دولت تدبیر و امید چه گناهی کرده که این سربازان بدون هیچ کارنامه ای در جنایت و آدم کشی اسیر دشمن شده اند؟! واقعا این هم تقصیر حکومت است؟ اگر آنها حداقل چند جنایت علیه بشریت، جاسوسی در کشورهای بیگانه یا حداقل حضوری پررنگ در سرکوب و ضرب و شتم مردم کوچه و خیابان داشتند، شاید امیدی به آزادی شان بود و چه بسا همین حالا مثل مزدوران سپاه که به اسارت ارتش آزاد سوریه درآمده بودند، بر سر سفره ی هفت سین خانه هایشان نشسته بودند.
آیا این زیاده خواهی ملت ایران نیست که بدون هیچ کارنامه ی جرم و جنایتی به دنبال آزادی و بازپس گیری مرزبانان است؟!؟ آیا خود کرده را تدبیری هست؟ چرا همه ی تقصیر ها را به گردن جمهوری اسلامی می اندازیم؟!؟
مگر همین چند روز پیش حکومت با تبادل تعدادی از اعضای سپاه پاسداران و اعطای پوئن های ویژه یا بطور صریح تر باج های بسیار به ارتش آزاد سوریه، زمینه ی بازگشت سربازان بازنشسته ی امام زمان به میهن را فراهم نکرد؟ مگر حکومت ولایت فقیه، پاداش آدمکشی و جنایت حتی در کشوری دیگر را بی پاسخ می گذارد؟ این همان عزم ملی در فرهنگ و مدیریت جهادی است دیگر!! مدیریت جهادی یعنی آنکه جهاد کنیم تا فرهنگ آدم کشی زنده بماند، مزدوران آدم کش سپاه را آزاد کنیم تا شاید در ماموریتی تازه به جان مردمان دیگری بیفتند و دمار از روزگار بی فرهنگشان درآورند، نه اینکه مشتی سرباز را که حتی در شهر نبودند تا حداقل یک گلوله ی گاز اشک آور ناقابل را به چشم شهروندان فرو کنند…
شرم بر شما بی شرفان باد که اینچنین کمر به نابودی ایران و ایرانی بسته اید، نفرین بر شما که هر روز جنایت های بشری تان ابعاد تازه تری به خود می گیرد و هر روز در پس حراج ثروت ملت بدشگون ایران و باج دادن به قدرت های جهانی، به عمر منحوس خود اضافه می کنید، اما به یاد داشته باشید که یقینا آنطور نماند و اینطور نیز نخواهد ماند، دیروز ندا و سهراب را کشتید، امروز جمشید دانایی فر سرباز مرزبان را کشتید و فردا هم دیگر جوانان سرزمین مرا می کشید اما وای بر روزی که از اریکه به زیر کشیده شوید، آن روز تاوانی خواهیم گرفت به وسعت حقارتتان، آن روز دیر نیست، تیرک های تهران انتظارتان را می کشد…
سعید عبدالمجید
هشتم فروردین ماه ۲۵۷۳
هشتم فروردین ماه ۲۵۷۳