۱۳۹۳ فروردین ۱۰, یکشنبه

و این مرزبانان اسیر بی کفایت!!

و این مرزبانان اسیر بی کفایت!! (سعید عبدالمجید)
حضور خودجوش مردم مقابل سفارت پاکستان به جهت اعتراض به گروگانگیری مرزبانان ایرانی توسط گروه جیش العدل، با ورود نیروهای امنیتی و ضرب و شتم معترضین به اسارت سربازان سرزمینشان همراه شد.
به گروگان گرفته شدن سربازان مرزبان ایرانی توسط گروهک جیش العدل، ازجمله اخبار تاسف باری بود که ایران را در آستانه ی نوروز، تحت تاثیر قرار داد، تاسفی که با خبر اعدام یکی از گروگان ها در اولین روزهای نوروز دوچندان شد.
مردم ایران در پی ناامیدی از تلاش جمهوری اسلامی مبنی بر آزادی مرزبانانش و پس از آگاهی از همه ی تبلیغات کذب و دروغ در پس رایزنی جهت آزادی آنان، خود دست به کار شده تا با تجمع اعتراضی مقابل کنسولگری پاکستان، خواستار ورود دولت پاکستان به ماجرا شده، توجه جوامع بین المللی حقوق بشری را به خود جلب کرده و به این طریق کورسوی امیدی برای مرزبانان ایرانی جستجو کنند اما در کمال ناباوری شاهد آن بودیم که نیروهای امنیتی یا همان سربازان گمنام امام زمان در عین بی شرافتی، رفتاری خشونت آمیز با مردمی داشتند که فقط آزادی سربازان کشورشان را خواستار بودند! و در نهایت آنکه تجمع اعتراضی و خودجوش مردم مقابل سفارت پاکستان پاداشی به جز باتوم، گاز اشک آور و رعب و وحشت نداشت!
این به آن معنی است که در واقع جمهوری اسلامی نیازی به آزاد سازی مرزبانان نداشت!!!images
اصلا چه دلیلی دارد دیپلمات های جمهوری اسلامی وقت خود را صرف تبادل گروگان های سرباز کنند؟ مگر این سربازان چه خدماتی به جمهوری اسلامی داده بودند که حالا انتظار تلاش های دیپلماتیک دولت بابت آزادی خود را دارند؟
آنها نه برای حکومت جاسوسی کرده بودند! نه عرضه ی آدم کشی در دیگر کشورها را داشتند و نه حتی لایق آن بودند که باتومشان در خدمت ولایت بر تن ملت بنشیند!! آنها یک مشت سرباز بی کفایت بودند که حتی نمی دانستند استقرار استراتژیکی شان، بدترین شکل ممکن استقرار است.
از سویی دیگر جمهوری اسلامی هم در حد توانش تلاش و رایزنی خود را برای آزادی سربازان انجام داد، منتها سرکرده ی جنایت کار جیش العدل شعور نداشت تا وقتی هنرمند محبوب ایرانی، از برنامه ی پر بیننده ی ۹ ۰ تقاضای آزادی مرزبانان را کرد، به احترام نقش های ارزنده ی پرستویی در کتاب قانون یا آژانس شیشه ای، سربازان را آزاد کند. او نمی فهمید که باید به حرمت نیش زنبور رضا کیانیان و رضا عطاران، مرزبانان بی گناه را به خانه بفرستد. حالا این وسط گناه مسوولان خادم جمهوری اسلامی چیست؟! اصلا وقتی سرکرده ی جیش العدل زبان آدمیزاد نمی فهمد، به جمهوری اسلامی چه؟!؟
دولت تدبیر و امید چه گناهی کرده که این سربازان بدون هیچ کارنامه ای در جنایت و آدم کشی اسیر دشمن شده اند؟! واقعا این هم تقصیر حکومت است؟ اگر آنها حداقل چند جنایت علیه بشریت، جاسوسی در کشورهای بیگانه یا حداقل حضوری پررنگ در سرکوب و ضرب و شتم مردم کوچه و خیابان داشتند، شاید امیدی به آزادی شان بود و چه بسا همین حالا مثل مزدوران سپاه که به اسارت ارتش آزاد سوریه درآمده بودند، بر سر سفره ی هفت سین خانه هایشان نشسته بودند.
آیا این زیاده خواهی ملت ایران نیست که بدون هیچ کارنامه ی جرم و جنایتی به دنبال آزادی و بازپس گیری مرزبانان است؟!؟ آیا خود کرده را تدبیری هست؟ چرا همه ی تقصیر ها را به گردن جمهوری اسلامی می اندازیم؟!؟92139_444
مگر همین چند روز پیش حکومت با تبادل تعدادی از اعضای سپاه پاسداران و اعطای پوئن های ویژه یا بطور صریح تر باج های بسیار به ارتش آزاد سوریه، زمینه ی بازگشت سربازان بازنشسته ی امام زمان به میهن را فراهم نکرد؟ مگر حکومت ولایت فقیه، پاداش آدمکشی و جنایت حتی در کشوری دیگر را بی پاسخ می گذارد؟ این همان عزم ملی در فرهنگ و مدیریت جهادی است دیگر!! مدیریت جهادی یعنی آنکه جهاد کنیم تا فرهنگ آدم کشی زنده بماند، مزدوران آدم کش سپاه را آزاد کنیم تا شاید در ماموریتی تازه به جان مردمان دیگری بیفتند و دمار از روزگار بی فرهنگشان درآورند، نه اینکه مشتی سرباز را که حتی در شهر نبودند تا حداقل یک گلوله ی گاز اشک آور ناقابل را به چشم شهروندان فرو کنند…
شرم بر شما بی شرفان باد که اینچنین کمر به نابودی ایران و ایرانی بسته اید، نفرین بر شما که هر روز جنایت های بشری تان ابعاد تازه تری به خود می گیرد و هر روز در پس حراج ثروت ملت بدشگون ایران و باج دادن به قدرت های جهانی، به عمر منحوس خود اضافه می کنید، اما به یاد داشته باشید که یقینا آنطور نماند و اینطور نیز نخواهد ماند، دیروز ندا و سهراب را کشتید، امروز جمشید دانایی فر سرباز مرزبان را کشتید و فردا هم دیگر جوانان سرزمین مرا می کشید اما وای بر روزی که از اریکه به زیر کشیده شوید، آن روز تاوانی خواهیم گرفت به وسعت حقارتتان، آن روز دیر نیست، تیرک های تهران انتظارتان را می کشد…
سعید عبدالمجید
هشتم فروردین ماه ۲۵۷۳

۱۳۹۲ اسفند ۲۱, چهارشنبه

آخرین فرمان چشم آبی! (هانی یوسفی)

سرزمین پارس از دیرباز چه بسیار بزرگ مردانی به خود دیده که با دلاوری های خویش، نام خود را جاودان و میهن را سرفراز و استوار گردانیده و موجبات سرافرازی اسران را فراهم آورده اند. نادر جهانبانی ژنرال چشم آبی ارتش شاهنشاهی نیز در زمره ی همین دلاور مردان تاریخ ایران است.

در اسفند شوم ۱۳۵۷، همان روزهایی که افسران با شرف ارتش شاهنشاهی ایران، یک به یک  به جرم وطن پرستی‌ تیر باران شدند، آن روزها که آمدن فرشته با نوای مرگ همراه شد تا پشت بام مدرسه علوی تبدیل به سلاخ خانه ی شیرمردان سرزمین ایران شود که بی‌ شک سر آمد همه ی آنها سپهبد نادر جهانبانی خلبان نیروی هوایی شاهنشاهی و یکی‌ از خلبانان ویژه محمد رضا شاه پهلوی و سرپرست تیم آکروجت تاج طلایی بود ، وی در سال ۱۳۰۷ در تهران چشم به جهان گشود پدر او تیمسار سپهبد امان الله جهانبانی از فرماندهان ارتش شاهنشاهی ،وزیر و سناتور سنای ایران و مادرش از مهاجرن روسی بود .
سپهبد جهانبانی دانش آموخته دانشگاه خلبانی‌ نیروی هوایی‌ روسیه و آموزش دیده دوره‌های خلبانی‌ جنگنده‌های جت از آلمان بود از وی به عنوان یکی‌ از محبوب‌ترین چهره‌ها بین پرسنل نیروی هوایی ایران یاد می‌‌شود .
وی در آلمان با لیدر تیم آکرجت آمریکا اشنا می‌‌شود و از طریق او فنون آکرباسی هوایی با هواپیمای جت را فرا می‌گیرد و پس از بازگشت به ایران نخستین تیم اکرو جت ایران را در سال ۱۹۸۵ تشکیل می‌‌دهد .
افتخارات او برای میهن تا بهمن ۵۷ که سایه ی دیکتاتوری گربه ی سبز ایرانی را در چنگال گرفت ادامه پیدا کرد تا اینکه در ۲۲ بهمن در پست نیروی هوایی در دوشان تپه دستگیر می‌‌شود، وی حتی در آن شرایط که همه به فکر جان خویش بودند حاضر نمی‌شود پست خود را ترک کند و تا لحظه آخر به قسمی که برای حفاظت از سرزمینش خورده بود پای بند می‌‌ماند .
وی را برای محاکمه‌ به نزد خلخالی می‌‌برند به گردنش کاغذی انداختند تا جرمش را بنویسند اما او جرمی‌ مرتکب نشده بود کسی‌ هم پیدا نشد شهادت دهد که جرمی‌ انجام داده باشد ، پس به روی کاغذ سفید نوشتند سپهبد نادر جهانبانی عامل فساد، کیفر خواست بر وی خوانده می‌‌شود و وی در دفاع از خود می‌گوید: آنچه را که شما مطرح کردید آنقدر مسخره و احمقانه است که دلیلی برای پاسخ گفتن به آن نمی‌‌بینم اما چند دروغ بزرگ گفتید که همراه با اتهام زدن‌هایتان، حکایتگر این حقیقت است که شما نه تنها مسلمان نیستید بلکه مشتی بی‌ وطن ، بی‌ دین و مزدور که به دستور اربابانتان فقط قصد ویرانی کشور من و ارتش سرزمین مرا دارید.Nader-Djahanbani
پدر من جاسوس روس نبود بلکه افسری ایرانی‌ بود که در روسیه درس خوانده ،من هم هرگز عامل کشوری نبوده‌ام بلکه در سال هایی که شما برای لقمه نان مزدوری سر حسین را از این منبر به آن منبر می‌‌کشاندید در آمریکا به عنوان بهترین و با استعداد‌ترین خلبان ایرانی‌ بر اوج ابر‌ها پرواز می‌‌کردم، حال شما چگونه به خود اجازه می‌‌دهید به من تهمت خیانت بزنید؟ شما از خود خجالت نمی‌‌کشید؟ شما از مردم شرم نمی‌‌کنید ؟شما از هزاران جوان ایرانی‌ که من با همه تلاش در راه فراهم کردن وسایل ورزشی و ایجاد امکانات جهت تربیت روح و جسم آنها در ماه‌های گذشته کوشیده‌ام آزرم نمی‌‌کنید ؟
شما که هستید ؟ آیا به جز جمعیتی غارتگر و خونخوار و به دور از هر نوع صفت انسانی‌ ؟ کسانی‌ را می‌‌شناسید که چون شما بر هر آنچه ملی و ایرانی‌ است تیغ بکشند ؟ آقایان من پنجاه و یک سال به خوبی‌ و نیکی‌ زندگی‌ کرده‌ام و قرارگاهم عثمان‌ها بود پاسخی برای یاوه گویی‌های شما ندارم، به دستوری که اربابانتان داده اند عمل کنید ولی‌ اطمینان داشته باشید که مردم ایران خیلی زود از خواب فعلی‌ بیدار می‌‌شوند و این لتبار که با دروغ و تزویر شما به آن، در جان و روح آنها رخنه کرده ، بسیار سریعتر از آنچه فکر کنید فرو خواهد نشست آنگاه شما هستید و خشم ملتی که به تار و پود شما آتش می‌‌کشد .من دفاع خاصی‌ ندارم ، من آماده اعدام هستم.
سر انجام ژنرال چشم آبی ایران در روز ۲۲ اسفند ۵۷ به حکم صادق خلخالی جنایت کار حکم شرع وقت به روی پشت بام مدرسه علوی تیر باران شد .200445_10151399723480309_765198906_n
آری اسفند ماه یاد آور لحظاتی است که جمهوری اسلامی افسران لایق میهن را تیر باران کرد ، افسرانی که جرمشان وطن پرستی‌ بود.
وقتی‌ نگاهی اجمالی به جنگ ۸ ساله ایران و عراق می‌‌اندازیم،  پی‌ می‌‌بریم که میراث این افسرن برای ایران چه بوده است ،ارتش ایران ۸ سال با عراق جنگید و شالوده و بنیان این ارتش را افسرانی همچون سپهبد جهانبانی پایه گذاری کرده بودند و به خاطر همین بود که در سال ۵۷ ارتش ایران جز ۵ ارتش قدرتمند دنیا به حساب می آمد ، نیروی کار آمد و متخصص که توانستند خرمشهر را از دست دشمن آزاد کنند ،اری خرمشهر را بر خلاف گفته‌های رهبران جمهوری اسلامی ارتش شاهنشاهی آزاد کرد نه خدا .Jahanbani-1
خلبانان ماهر ایران در زمان جنگ ۸ ساله شاگرد مکتب افسرانی همچون جهانبانی‌ها بودند ، خلبانانی همچون عباس دوران ،نامجو ، احمد پیشگاه هادیان ، آبشناسان و … همانان بودند که نگذاشتند رویای صدام برای قادسیه جدید به واقعیت بپیوندد .
وقتی‌ اسم عراق به میان می‌‌آید انسان ناخود آگاه یاد آن خاطره معروف سپهبد جهانبانی می‌‌افتاد که در زمان حکومت شاه فقید وقتی‌ صدام در مرز ایران حرکت‌هایی‌ را انجام داد ، وی در یک چشم به هم زدن سوار بر هواپیمای خود بر فراز کاخ ریاست جمهوری بغداد بود و آنجا با تماس با پایگاه نظامی در تهران درخواست فرمان بمب باران کرد و حتی ارتش عراق نتوانست بفهمد که او کی‌ به بالای کاخ ریاست جمهوری عراق رسیده است اما شاهنشاه با این فرمان مخالفت کرد و او به آشیانه بازگشت . افرادی همچون جهانبانی مرد عمل بودند و مشخص است که شاگردان او هم که از وی درس یاد گرفته بودند مرد عمل می‌‌شوند .
اما اینک از آن ارتش قدرتمند چه به جا مانده است؟ میراث جمهوری اسلامی برای ما چه بوده؟ یک ارتش فرسوده و بی‌ کفایت ،این ارتش در جریان گروگان گرفتن مرزبانان ایرانی‌ آب پاکی‌ را به روی دست‌های ما ریخت و نشان داد از این ارتش آبی گرم نمی‌شود .
آری ژنرال چشم آبی در چنین روزهایی به آسمان پر کشید، همان جایی‌ که به آن تعلق داشت و آخرین فرمانی که از زبان او شنیده شد فرمان آتش تیرباران خود بود و آخرین خواسته‌اش این بود که چشمانش را در هنگام اجرای حکم اعدام باز بگذرند تا برای آخرین بار شاهد پرواز گلوله‌ها باشد .
پس از خواندن زندگی‌ نامه سپهبد تیمسار نادر جهانبانی هر ایرانی‌ وطن پرست نا خواسته به نشانه‌ احترام کلاه از سر بر می‌دارد و سر تعظیم در مقابل این چنین افسرانی فرود می‌‌آورد ، سربازانی که تمام زندگی‌ خود را وقف تجلی‌ نام پاک ایران کردند و افسوس می‌خورد که ساده این مردان را از دست دادیم و یا بهتر بگوییم در مقابل چه چیزی اجازه دادیم به این سادگی‌ دشمنان ایران سربازانمان را از بین ببرند و ما هم نشستیم و تماشا کردیم ،که اگر بودند ما شاهد اینگونه حقیر شدن ایران نمی‌‌شدیم .
هانی یوسفی
بیستم اسفند ماه ۲۵۷۲